سپهر جونسپهر جون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره
هستی جونهستی جون، تا این لحظه: 10 سال و 4 روز سن داره

*سپهر و هستي* روياهاي واقعي من و بابا

مادرها خيلي مظلومند...

گرچه اين وبلاگ خبري نيست، اما اين خبر توجه ام روجلب كرد... سید محمدعلی ابطحی در صفحه فیس بوک خود تصویری از سنگ قبر دکتر حبیبی را منتشر کرده است و در توضیح آن نوشته است: «مادرها خیلی مظلومند. ما همه گویا فقط فرزندان پدرمان هستین. آقای دکتر حبیبی سنگ قبرش را خودش آماده کرده بود. خیلی با معرفت بود که نوشته فرزند باقر و فاطمه.اسم مادر را هم ذکر کرده است.کاش بشه هرجا می پرسند فرزند کی، اسم پدر و مادر را بخواهند…» واين هم به بهانه درگذشت گابريل گارسيا ماركز ... اینکه اغلب بخندی و زیاد بخندی ، اینکه هوشمندان به تو احترام بگذارند وکودکان با تو همدلی کنند اینکه تحسین منتقدان منصف را بشنوی و خیانت دشمنان دوست نما را تحم...
31 فروردين 1393

آخرين روز...

البته شايد تيتر خوبي براي مطلبم انتخاب نكردم... چون خودم اين حسو دارم كه هميشه كلمه ي "آخرين"، بار منفي داره يا لااقل بوي رفتن و دوري و جدايي ميده ...بايد توضيح بدم كه منظور من از آخرين روز، آخرين روزيه كه تووبلاگت فقط از تو مي نويسم و به زودي تو و هستي و زيباييهاتون سوژه داغ اين وبلاگه و البته امكان داره بخاطر مرخصي و مشغله هاي زياد، چندماهي از نوشتن و همراهان وبلاگ دور باشم كه اين خودش به نوعي باعث دلتنگيه اما شوق اومدن يه فرشته كوچولوي ديگه، مجال درك چنين حسي رو كمرنگ مي كنه و من اين روزها پراز شوق  و شور و هيجانم... حتي شنيدن جملاتي مثل "تازه اول دردسره" ،"اينروزا روزاي خوشته" و ... هم نميتونه اين شوق و هيجان رو كم كنه... حالات...
31 فروردين 1393

برای پسرم...

مرد کوچک مادر فدای قدو بالایت خوب به حرفهای مادرت گوش کن حرفهایِ شاید تلخ و سنگینیست اما باید از همین بچگی ات برایت بگویم تا در آینده اماده باشی برای مرد شدن تو قرار است مرد خوبی شوی مرد خوب بودن کار سختیست اینکه قوی باشی اما مهربان صدایت پر جذبه باشد اما نه بلند اینکه باید گلیم خودت را از آب بکشی بیرون و مهم تر اینکه باید تکیه گاه باشی عزیز دل مادر تکیه گاه بودن سخت ترین قسمت مردانگیست اول از همه باید تکیه گاه خودت باشی و بعد عشقت عشق چیز عجیبی نیست حسی است مثل موقع هایی که صدایم میکنی : مادر من میگویم : جان مادر و به همین مقدسیست عاشقی را کم کم خودم یادت می دهم لابه لای حروف الفبا و اعداد خودم عادتت می...
21 فروردين 1393

از هردري ... سخني...

پسركوچولوي خوبم! امروز تولد مامانه و خواستم بدوني كه اين حس خيلي خوبيه كه وقتي چشماتو بازمي كني آدمهايي هستن يابهتر بگم عزيزاني داري كه اين روزو به ياد دارن و بهت تبريك مي گن... ديروز بهت گفتم: سپهر! فردا تولد مامانه و تو گفتي من دوست دارم به تو كادو بدم... قربون زبون شيرينت بشم... من هم بغلت كردم و كلي بوسيدمت تابهت بگم كه هيچ كادويي دوست داشتني تراز حضور تو، توآغوشم نيست... مدتيه كه براي گذاشتن عكسهاي زيباي تو ، تووبلاگت بامشكلاتي مواجه شدم كه اميدوارم زودتر برطرف بشه و بتونم مثل گذشته عكسهاتو كه جزئي ازخاطرات قشنگت و نموداري از روزهاي رشد و بزرگ شدنت هستن، بطور منظم اينجاقراربدم... راستي همونطور كه پيش بيني مي كردم امسال عيد ...
19 فروردين 1393
1